صدیقه وسمقی پاسخ میدهد:
� آیا نیاز فعلی جامعه، فرهنگ، شرایط و عرف مسئله چندهمسری را میپذیرد؟
من گمان میکنم با توجه به شرایط واقعی امروز جامعه، تبلیغ چندهمسری یک عمل غیرمسئولانه است. ممکن است با اینگونه کارها قبح چندهمسری برای عدهای از مردان متأهل بیتعهد نسبت به همسر و فرزندان خویش بریزد و توجیهگر ازدواج مجدد برای آنان شود، اما نه میتواند مشکل ازدواج را حل کند و نه میتواند چندهمسری را متعارف سازد، زیرا چندهمسری اساساً موضوع مردان متأهل بیتعهد است و نه موضوع فراگیر جامعه. چندهمسری مسئله میلیونها مرد و زن جوانی نیست که نمیتوانند ازدواج کنند. هیچ زنی دوست ندارد در یک خانواده چندهمسری زندگی کند. حتی ن دوم و سوم نیز دوستدار چنین وضعی نیستند و با انگیزهها و تحت شرایط خاصی به این کار تن میدهند که اگر آن شرایط را نداشتند، وارد زندگی پرتنش چندهمسری نمیشدند. مثلاً نیاز مالی یکی از این دلایل است. برخی ن به دلیل نیاز مالی مجبور میشوند همسر دوم یک مرد شوند. پیامدها و مشکلات ناشی از چند همسری به قدری زیاد است که جامعه خود، عاقلانه نمیپذیرد که به یک امر متعارف تبدیل شود. حتی کسانی که این تجربه را داشتهاند از تجربه خویش راضی نیستند. من از مردانی که اقدام به ازدواج مجدد کردهاند، شنیدهام که میگویند اگر از قبل، از تبعات آن آگاه بودیم چنین کاری نمیکردیم. تبلیغ درباره چندهمسری بدون تحقیق درباره پیامدهای آن و بدون مطالعه درباره خانوادههای چندهمسری کاری ناآگاهانه و غیرمسئولانه است که باید از آن ممانعت شود.
� به طور کلی، اساساً چندهمسری یا حتی دوهمسری در چه صورتی قابلیت به انجام رسیدن در کشور را دارد، با توجه به اینکه امکان ایجاد عدالت بین همسران و فرزندان در هیچ زمینهای وجود نخواهد داشت؟
رویکرد قرآن تکهمسری است. آیه ۳ سوره نساء به روشنی اکتفا به یک زن را نزدیک به عدالت میداند و برای پرهیز از بیعدالتی و ظلم، مردان را دعوت میکند که به یک زن اکتفا کنند. حال در جامعه ای که مردم به تکهمسری گرایش دارند تبلیغ چندهمسری یک حرکت وارونه و حتی مخالف رویکرد قرآن است. باید توجه داشته باشیم که اسلام مؤسس چندهمسری نبوده است؛ بنابراین این پدیده را نمیتوان یک پدیده دینی دانست و زیر چتر دین از آن حمایت کرد.
در هر شرایط تاریخی که لازم بوده و ضرورت اقتضا میکرده انسانها شکل خانواده را تعریف کردهاند به گونهای که حلال مشکلات باشد نه آنکه خود به یک معضل تبدیل شود و یا فقط عدهای معدود از آن برخوردار شوند. حتی در شرایطی میبینیم که در تاریخ، ن دارای چندشوهر بودهاند. اصل در خانواده همواره تکهمسری است و تغییر آن به چندزنی یا چندشوهری بر اساس ضرورتهای تاریخی صورت گرفته است، اما هیچگاه به قاعده تبدیل نشده است، زیرا هر کدام از این اشکال، آسیبها و مشکلات خود را برای جامعه بشری داشته است. بر این اساس، انسانها آگاهانه و هوشیارانه کوشیدهاند که تکهمسری همچنان قاعده ازدواج و خانواده باقی بماند. به علاوه، نسبت جمعیت ن و مردان نیز به طور معمول اجازه نمیدهد که چندهمسری تبدیل به قاعده معمول شود.
من گمان میکنم در شرایط بسیار نادر نی هستند که از سر اکراه و اضطرار میپذیرند که شوهرشان زن دیگری اختیار کند. فرض کنید زنی بسیار بیمار است، به گونهای که شوهر برای همیشه از فواید زندگی مشترک بیبهره میشود. در این شرایط دو راه وجود دارد: یا زن طلاق بگیرد تا شوهر بتواند زن دیگری اختیار کند یا شوهر بتواند زن دوم بگیرد. در اینجا اگر شوهر حاضر است ضمن حمایت از زن اول، دوباره ازدواج کند، انتخاب ماندن یا طلاق گرفتن بر عهده زن اول خواهد بود. زن نیز در چنین شرایطی با توجه به موقعیت خود تصمیم میگیرد. در جامعهای که ن از حمایتهای دولتی بیبهرهاند و اگر شغلی نداشته باشند، کاملاً وابسته به شوهر هستند، ممکن است زن، ماندن در کنار همسر دوم را انتخاب کند و رضایت دهد که شوهر زن دیگری اختیار کند. یا در صورتی که زن عقیم است و مرد اصرار دارد که فرزندی از خودش داشته باشد و حاضر است با زن اول نیز زندگی کرده اما مایل است دوباره ازدواج کند تا صاحب فرزند شود. در اینجا نیز انتخاب با زن اول است که بماند یا طلاق بگیرد و در خانواده دوهمسری زندگی نکند.
به نظر من، در شرایط بسیار نادری ازدواج مجدد توجیهپذیر است. مسئله این است که در کشور ما بر اساس فقه، برای تبدیل خانواده به یک خانواده چندهمسری رضایت زن و فرزند جایگاهی ندارد و این طرز تفکر از عدالت دور است. وقتی مردی به طور یکجانبه خانواده تکهمسری را به خانواده چندهمسری تبدیل میکند و همه مناسبات آن را به یکباره تغییر میدهد و زن و فرزندانش را با تنش روبهرو میکند، مرتکب بیعدالتی شده است. دیگر امروز قابل قبول نیست که عدالت یعنی تقسیم برابر شبها میان همسران. عدالت امروز معنای گستردهای دارد و رضایتمندی فرزندان را نیز شامل میشود. آسیبهای ازدواج مجدد مردان میتواند موجب ناهنجاریهای اجتماعی، اقتصادی و روانی شود. امروز نمیتوان این پدیده را بدون ارزیابی پیامدهای انسانی و اجتماعی آن بر اساس دیدگاههای فردی و یا گروهی تبلیغ و ترویج کرد و با استناد نادرست به دین آن را توجیه کرد.» (با اندکی ویرایش از خبرگزاری پانا، دسترسی در 1398/8/25)
یادداشتها:
ـ خبرگزاری پانا (انتشار در 1398/8/22)
درباره این سایت