رسول جعفریان مینویسد:
«ما عقبگرد داریم. از جنبشهای فکری اخیر یکی مکتب تفکیک است که می خواهد برای دنیای جدید ایده تازه بدهد. مکتب تفکیک همان رویکرد اخباریگری است؛ تفکر اخباریگری و تفکیکی از اساس اجازه تحول فکری نمیدهد. مرتب میگویند ما کاری به عقل نداریم و فلسفه قدیم را منکریم اما در عمل، مبنای تفکر این است که برای همه چیز باید در همین متون حدیثی گشت و راهحل یافت. من نقد فلسفه سنتی را از سوی آنها دوست دارم، اما هیچ جایگزینی ندارند. مثل آخر صفوی، که فلسفه قدیم نقد شد و اخباریگری جایش را گرفت. فیض کاشانی کتاب درباره اسب مینوشت اما فقط تعدادی روایت بود! [.]
من صرف تکیه بر تفکر تجربی را ستایش نمیکنم، اما تا اینجا این حرف درست بود که قرآن نگرش واقعگرایانهای به علم داشت که مسلمانها از آنها دور شدند. از همان ابتدای اسلام، برخلاف روش قرآنی که علم را در معنای عام به کار میبرد، عُلما علم را به معنای حدیث گرفتند. دهها کتاب و رساله هست که نام ”کتاب العلم دارد؛ در بخاری و کافی هم هست، اما همه آنها مقصودشان علم حدیث است. به تبع آن، علمِ اصلی همان علم دینی شد و بقیه در حاشیه قرار گرفتند. هیچکس علم را جز افرادی نادر، مثل رازی و بیرونی، جدی نگرفت.
اینکه دنیای اسلام توانست بهرهای در علم داشته باشد، حرفی نیست، اما باید بدانیم هیچ نوع انقلاب علمی [در هیچ زمانی میان مسلمانان] پدید نیامد، انقلابی مشابه آنچه در رنسانس و پس از آن قرنهای هفدهم و هجدهم در بغداد پدید نیامد. ما همان علوم یونانی را توسط فارابی و ابن سینا لباس جدید پوشاندیم. اتفاق خاصی نیفتاد. دانشهای فرعی ما توسعه یافت. البته در زمینه حقوق و فقه توسعه داشتیم اما آنها هم به دلایلی متوقف شد.
ما انتظار داشتیم بعد از انقلاب، ادبیات علمیتری را داشته باشیم. متأسفانه نه فقط در علم کار جدی نکردیم، بلکه از لحاظ دینی هم نگرشهای عاقلانه جای خود را به تمایلات خرافهگرایانه واگذار کرد. طی سه چهار دهه گذشته، بر شمار آداب و رسوم مذهبی بیپایه افزوده شده، حجم داستانهای شگفت در مداحی و روضهخوانی بیشتر شده، و باورهایی که به تدریج در حال گرفتن رنگ تقدس است فزونی یافته است. حتی بر شمار امامزادهها هم افزوده شده است. شما عقبماندگی علمی را هم به عنوان خرافات علمی در نظر بگیرید، چیزی که در رشد پدیدهای ساختگی و ناشی از تنفر نسبت به غرب به نام طب سنتی قابل مشاهده است. همه آنها که از طب سنتی ترویج میکنند به طور مداوم به علم جدید حمله میکنند.
بنده وقتی این دوره را با دوره صفوی مقایسه میکنم، فرق چندانی نمیبینم. چنان که دوره قاجاری هم تا اواسط راه و حتی بعد از آن همین طور است. ما در یک برهه کوتاه، با رشد افکار کسانی مانند مطهری، قدری برابر خرافات ایستادیم، اما به سرعت از آن وضعیت دور شدیم. حقیقت آن است که ترویجِ خرافات قدری هم گرو این است که کسانی که قدرت و پول دارند، میخواهند خود را مذهبیتر هم نشان دهند و از این راه بهرهبرداری بیشتری بکنند. این کار معمولاً در دل خرافات راحتتر انجام میشود. جنس آدمهای متدینِ پولدار این است که اگر هوشیارش نکنیم، مدام به سمت ظاهربینی غش میکند. به میزان دینداری باید عقلش را هم تقویت کرد. آدمهایی را داشتیم که اوایل انقلاب، نگاههای روشنفکری بهتری به دین داشتند، اما به تدریج، یا سکوت کردند یا خود به حمایت از این امور پرداختند. مدعیان امام زمانی بیش از حد هستند، و اگر مقاومت برخی از نهادها نبود، وضع ما از این هم که هست بدتر بود.
ما در این دوره، شاهد تکرار صفویه هستیم؛ مقصودم به خصوص روی این جهت است که در دوره اخیرِ صفوی تلاش کردند همه علوم را از دل احادیث درآورند، مشابه این تلاش را در اسلامی کردن علوم در دوره جدید مشاهده میکنیم. گاهی آنها که فلسفیترند میگویند ما در کل میخواهیم نگرش توحیدی را حاکم کنیم، اما به طور مشخص، عدهای دنبال آن هستند که از دل احادیث و متونِ دینی همهٔ علوم را استخراج کنند. برخی میگویند میخواهیم علوم انسانی و اجتماعی را استخراج کنیم، برخی پا را بالاتر گذاشته و همه علوم را میگویند. مشکل این است که فکرِ علمی، فکر کشف روابط علمی در جهان، فکری که بتواند مثل نیوتن یا انیشتین عمل کند، در عمق فکر ما نیست. با این وضع، ما حتی تشیع را از عقل هم دور میکنیم.» (خبرآنلاین: وبلاگ رسول جعفریان، دسترسی در 1398/2/13)
یادداشتها:
ـ خبرآنلاین: وبلاگ رسول جعفریان (انتشار در 1397/10/11)
ـ یادداشتهای مرتبط:
درباره این سایت