مهدی مهریزی میگوید:
� قلمرو دین تا کجاست؟
حدود ۱۵ روایت در مورد نوروز وارد شده است. در بحث کلامی دو سؤال مطرح است: اصلاً جزء رسالت دین هست که وارد این مقوله بشود؟ قلمرو دین تا کجاست؟ پرداختن به سعد و نحس بودن روزها بر عهده دین است؟ مرحوم مجلسی در بحار یک جلد را به مسائل اینچنینی اختصاص داده است. آیا این مقولات در حوزه دینداری است؟ سؤال دوم این است که دینی که ادعای جهانی بودن دارد میتواند همه این فرهنگها را نفی کند یا نمیتواند؟
● پاسخ به دو پرسش کلامی
رسالتِ دین این امور نیست. آنچه قرآن به عنوان رسالت اصلی برای خودش ذکر کرده هدایت انسانها است و چیزهایی که انسانها در طول زندگی با آن درگیر هستند به عهده خود انسانها قرار داده شده است. دین فقط برای یادآوری کمالات اساسی انسان و هدایت او است و الا اینکه دین بخواهد جای عقل بنشیند و یک دین حداکثری را ارائه بدهد من چنین چیزی را نمیفهمم. این گونه مسائل در حوزه کار قرآن، که مانیفست دین ماست و اصول اساسی در آن ذکر شده، نیست. بله گاهی مثال میزند، ولی فقط به عنوان مثال است. اینکه انسان چه چیزی بپوشد را قرآن برای ما معلوم نکرده است. بحث دوم که آیا دین جهانی میتواند با این امور دربیفتد و بگوید همه باید چادر بپوشند و همه باید عربی حرف بزنند و …؟ این مطالب با جهانی بودن دین جور درنمیآید. دین با حفظ خردهفرهنگها به یک دین جهانی تبدیل میشود و الا دین نمیتواند ماندگار باشد. در مقابل تعلقات و هویتهای جزئی، دین تاب مقاومت ندارد. دینِ جهانی باید بر اقل مشترکات دست بگذارد. [.] دین اسلام، که برای تا ابد زندگی انسانهاست، با فرهنگهایی که با اصولش تعارضی ندارد درنمیافتد. مثلاً دین با خرافه مخالف است. حال اگر یک فرهنگی ترویج خرافات میکرد، دین با آن مبارزه میکند.
● دینِ جهانی نمیتواند با خردهفرهنگها دربیفتد!
در متون دینی ما به شکلهای مختلف، تکثر و کثرت ها پذیرفتهشده است. [.] دینی که این تکثرها در هویتش هست نمیتواند یک مدل خاص را ترویج کند و با بقیه خردهفرهنگها دربیفتد و از بین ببرد. این تفاوتها راز زیبایی و ماندگاری عالَم است. علاوهبر اینها شواهد خاص هم داریم. در نامه ۵۳ نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین (ع) به مالک میفرمایند وقتی به مصر رفتی، با سنتهای خوب درنیفت. در متون دینی تعبیرهای زیادی داریم که دین برخی از سنتهای جاهلی را امضا کرده است. مثلاً حرمت ماههای حرام، هفت دور طواف و دیه در جاهلیت بوده که در دین اسلام تأیید شد. خلاصه [اینکه]، دین با فرهنگهای ملی، اگر برخلاف اصل و اصولش نباشد و ترویج خرافه و باطل هم نکند، مبارزه نمیکند. سنتهای مختلف ملی که در مناطق مختلف جغرافیایی است جایگاهی برای مخالف و ضدیت و ناسازگاری با آن نیست. اگر هویت اصلی سنت ملی، مروج خرافه و باطل نبود، بحثهای کلامی دینی اقتضا دارد که دین با آن مخالفت نکند.
● روایات موافق و مخالف نوروز جمعاً ۱۶ تا است!
احادیث نوروز تا جایی که من استقصا کردم، حدود ۱۶ روایت است که هم مخالف و هم موافق این سنت، در میان آنها دیده میشود.
● روایاتِ مخالف قابلپذیرش نیستند!
اما روایات مخالف را باید دید. مثلاً یک روایت میگوید پیغمبر (ص)، وقتی مبعوث شدند، دو عید را برداشتند و حذف کردند: یکی عید مهرگان و یکی عید نوروز. این روایت از حیث متن درست نیست. چون این دو عید از سنت عجمها بوده است و اصلاً عربها چنین عیدی نداشتند تا پیغمبر (ص) بخواهند آنها را حذف کنند. بخشی از این روایتهای مخالف، به جهت دعوای عرب و عجم است. مثلاً سید مرتضی هفت قصیده مفصل در تبریک نوروز به خلیفه وقت دارد. (با اندکی ویرایش از شبکه اجتهاد، دسترسی در 1398/1/1)
یادداشتها:
ـ شبکه اجتهاد (انتشار در 1397/12/19)
ـ یادداشت مرتبط:
درباره این سایت